بررسی عقاید غلات و تأثیر آنها بر مذهب تشیع
پدیده غلو و جریان غالی گری در شیعه، سبب ورود و نفوذ برخی از عقاید و باورهای ناصواب در حوزه دین و در شأن امامان معصوم (ع) شده است. عقایدی چون الوهیّت و نبوت غلات و ائمه، علم غیب مطلق و ذاتی امام، عقیده به
نویسندگان:
پیمان باقری
مینا معینی
منبع: راسخون
پدیده غلو و جریان غالی گری در شیعه، سبب ورود و نفوذ برخی از عقاید و باورهای ناصواب در حوزه دین و در شأن امامان معصوم (ع) شده است. عقایدی چون الوهیّت و نبوت غلات و ائمه، علم غیب مطلق و ذاتی امام، عقیده به تفویض، تناسخ و تشابه در زمره این اعتقادات قرار دارند که در ادامه و در دو بخش عقاید خاص غلات و عقاید مشترک با مذهب تشیع، مورد بررسی قرار می گیرد.
۲ـ عقیده به نبوت ائمه(عیله السلام)و اشخاص دیگر: همچنین مقام نبوت به برخی از افراد نسبت داده شده است. به عنوان مثال می توان به موارد ذیل اشاره كرد: 1- به مختار ثقفی و عبدالله بن معاویه نسبت داده شده است. ولی بنا بر شواهد تاریخی این امر توطئه دشمنان ایشان بوده است. 2ـ فرقه های اثنینیه، شریكیه، امریه، عینیه و میمیه معتقد بودند كه حضرت علی(ع) در نبوت با پیامبر اسلام(ع) شریك بوده است. 3- فرق غرابیه، ذبابیه، ذمیه و مخطئه نبوت را حق حضرت علی(ع) می دانستند و معتقد بودند كه جبرئیل به علت شباهت فراوان آن دو حضرت به یكدیگر، در هنگام آوردن وحی خطا كرد و وحی را به پیامبر عرضه كرد و ایشان نیز برای جلب رضایت علی(ع) دختر خود را به تزویج او در آورد. 4 در زمان امام باقر(ع) بیان بن سمعان ادعای نبوت كرد و از ایشان خواست كه به او ایمان آورد تا نجات یابد (اشعری، 1371: 37). 5- در زمان امام صادق (ع) نیز طرفداران پیامبری ائمه وجود داشتند. به طوری که امام صادق (ع)، پیامبری را از خود و دیگر امامان نفی کرده و طرفداران پیامبری آن ها را نفرین کرده است(مجلسی،1376: 25/291). غلات با مطرح کردن این عقیده در صدد فریب توده ها و رسیدن به مقام و قدرت بودند.
3ـ عقیده به حلول: مراد از حلول در بحث غلو آن است كه روح خدا یا اجزایی از آن در شخصی مانند نبی، امام یا هر شخص یا جسم دیگری حلول سریانی بكند؛ یعنی حال در جزء جزء محل داخل شده به نحوی كه با آن متحد شود. مانند: حلول روح در جسم. اعتقاد به حلول پیش از اسلام نیز در بسیاری از ادیان وجود داشته است . بارزترین نمونه قبل از اسلام در دین مسیحیت بوده است. مسیحیان قائل به حلول روح خدا در حضرت عیسی(ع) بوده اند. در اسلام اولین بار این اعتقاد به عبدالله بن سبأ نسبت داده شده است كه او قائل به حلول جزء الهی در حضرت علی(ع) بوده است (السیاده العربیه، بیتا: 80). پس از وی به افراد و گروه هایی نظیر عبدالله بن معاویه، بیان بن سمعان، محمد بن نصیر نمیری و برخی از صوفیه و فرق كیسانیه، حربیه، خطابیه، بشیریه، شریعیه، شلمغانیه و ... نسبت داده شده است كه برخی از ایشان به حلول روح خدایی در برخی از ائمه(ع) و برخی به حلول جزء الهی در خود یا رهبران خود قائل بوده اند.
4- اعتقاد به تناسخ: تناسخ از ماده نسخ است.نسخ در اصطلاح ملل و نحل، علم كلام و فلسفه عبارت است از انتقال روح از بدنی به بدن دیگر در همین جهان (شهرستانی، 1321: 2/55).
در كتب ملل و نحل این اعتقاد به عبدالله بن سبأ و عبد الله بن معاویه نسبت داده شده است. همچنین اكثر فرقی كه قائل به حلول بوده اند به تناسخ نیز معتقد بوده اند. زیرا پس از قول به حلول روح خدا در برخی از افراد برای اینكه بتوانند انتقال این روح از آن افراد به افراد بعدی را توجیه كنند باید قائل به تناسخ می شدند. آنها برای توجیه اعتقاد به تناسخ به برخی آیات تمسك می كردند. برای نمونه به یك آیه اشاره می شود: آیه 38 سوره انعام می فرماید: و ما من دابه فی الارض و لاطائر یطیر بجناحیه الا امم امثالكم. غلات این آیه را چنین توجیه می كردند كه آنها هم مانند شما انسان بوده اند كه الان به واسطه گناهان به این شكل در آمده اند.
5ـ عقیده به تشبیه: تشبیه در اصطلاح علم كلام آن است كه خدا را به انسان یا موجودات محسوس دیگر مانند كنند. فرقه نویسان اولین بار تشبیه را به فرقه مغیریه پیروان مغیره بن سعید نسبت می دهند (اشعری، 1371: 6). برخی از اعتقادات منسوب به ایشان چنین است: خداوند مردی است از نور كه بر سرش تاجی است و اعضایی مانند مرد دارد.... حروف ابجد با اعضای او مطابقت دارد. مثلاً پاهای او مانند الف است، و... همچنین در باره فرقه بیانیه گفته اند: خداوند جسم دارد و همه قسمت های او غیر از صورتش نابود خواهد شد.
بسیاری از بزرگان متكلم و مورخ غیر شیعه آیات و روایات متعدد و معتبری را نقل كرده اند كه بر جانشینی حضرت علی(ع) دلالت دارند. به عنوان مثال می توان به آیات زیر اشاره كرد: آیه ولایت 2. آیه تطهیر 3. حدیث یوم الدار 4. حدیث منزلت 5. حدیث غدیر 6.حدیث ثقلین. مخالفان شیعه كه می دیدند شیعه با دلایل انكار ناپذیری مسأله وصایت و خلافت حضرت علی(ع) را اثبات می كند و آنها از راه بحث و استدلال توان مقاومت در برابر شیعه را ندارند، از راه هوچیگری وارد شدند و سعی كردند تا مسأله وصایت را لوث كنند. لذا شخصیتی خیالی به نام عبدالله بن سبأ را اختراع كردند و نظریه وصایت را به او نسبت دادند.
2 اعتقاد به مهدویت: مهدویت در شیعه: اعتقاد به مهدی، یعنی اعتقاد به ظهور شخصی با نام یا عنوان مهدی كه زمین را پس از آن كه پر از ظلم و جور شد، پر از عدل و داد می كند. ریشه این اعتقاد در اسلام از احادیث منقول از پیامبر اكرم(ص) گرفته شده كه دربسیاری از كتب حدیث اهل سنت نیز نقل شده است. خلاصه نظرات شیعه در باره مهدویت چنین است: 1. مهدی(عج) شخصی از آل محمد(ص) است نه از غیر خاندان ایشان. 2. مهدی(عج) از فرزندان امام حسین(ع) است نه از فرزندان امام حسن(ع). 3. مهدی(عج) در رتبه نهمین نسل امام حسین است نه رتبه سوم یعنی امام صادق(ع) و نه رتبه چهارم یعنی امام كاظم(ع). 4. مهدی(عج) فرزند امام حسن عسكری(ع) است كه در شب نیمه شعبان سال 255 ه ق به دنیا آمد و در آخر الزمان ظهور خواهد كرد. اما اكثر اهل سنت معتقدند كه مهدی هنوز به دنیا نیامده است.
برای اولین بار استفاده از عنوان مهدی موعود را به مختار بن ابی عبیده ثقفی نسبت داده اند كه وی برای پیشبرد نهضت خود مهدویت محمدبن حنفیه را مطرح كرد. اما این امر اتهامی بیش نیست. پس از مختار برخی از فرق غالی برای رسیدن به اهداف خود مسأله مهدویت را مطرح كردند. برای نمونه به برخی از آنها اشاره می شود.
1.فرقه كربیه، پیروان ابن كرب، معتقد بودند علی (ع) بر محمدبن حنفیه نام مهدی گذاشت، وی نمرده است بلكه غایب شده است و به زودی رجعت كرده مالك زمین خواهد شد (النوبختی، 1362: 44). 2. فرقه هاشمیه و بیانیه، پیروان بیان بن سمعان قائل به مهدویت عبدالله پسر محمد بن حنفیه معروف به ابوهاشم، بودند (النوبختی، 1362: 48). 3. فرقه جناحیه، پیروان عبدالله بن معاویه بن عبدالله بن جعفر بن ابی طالب، مهدویت را به ایشان نسبت دادند. 4. فرقه مغیریه، پیروان مغیره بن سعید، مدعی بودند كه محمد بن عبدالله بن حسن بن حسن بن علی بن ابی طالب مهدی موعود است (اشعری، 1362: 21). 5. برخی از غلات عباسیه پس از قتل ابو مسلم خراسانی مرگ او را باور نكردند و مدعی شدند كه او مهدی موعود است و باز خواهد گشت (فلوتن،1325: 162). 6. در زمان امام صادق(ع) گروهی مدعی مهدویت اسماعیل، فرزند آن امام، شدند و مرگ او را باور نكردند. 7. فرقه بشیریه ، پیروان محمد بن بشیر كوفی ، ادعای مهدویت امام موسی كاظم(ع) را داشتند و در زمان غیبت ایشان معتقد به جانشینی محمد بن بشیر بودند (النوبختی، 1362: 93).
3ـ اعتقاد به رجعت: رجعت در لغت به معنای بازگشت است و در اصطلاح روایات شیعه و كلام آنها عبارت است از بازگشت عده ای خاص از مردگان به این دنیا بعد از انقلاب حضرت مهدی (عج) و قبل از روز قیامت(سبحانی، 1411ق: 2/287). رجعت از فروع اعتقاد به مهدویت است و مختص به شیعه است. صدها روایت صحیح از ائمه علیهم السلام وارد شده است كه به تواتر معنوی اصل وقوع رجعت را اثبات می كنند.
با بررسی عقاید غلات در باب رجعت چنین به دست می آید كه فرق مختلف غلات، رجعت را در دو معنای كاملاً متفاوت با هم به كار می بردند: 1ـ معنای اول رجعت، شبیه رجعتی است كه شیعه قائل است، یعنی رجعت و بازگشت پس از مرگ را در باره بزرگانی كه آن فرقه ها خود را به آنها منسوب كردند، به كار می بردند (اشعری، 1362: 14). مثلاً برای اولین بار گروههایی از كیسانیه این معنا را در باره محمد بن حنفیه به كار بردند. همچنین به برخی از غلات كیسانیه نسبت داده شده است كه قائل به رجعت همه پیامبران و پیامبر اسلام(ص) و حضرت علی(ع) بودند. فرقه های كربیه، صائدیه و بیانیه نیز معتقد بودند كه رهبرانشان به همراه یاران خویش دوباره به دنیا باز خواهند گشت. 2ـ رجعت به معنای دوم در نزد غلات، در حقیقت بخشی از نظریه تناسخ بود. یعنی هنگامی كه روح پس از مردن بدنی به بدن دیگر می رود، این همان رجعت است كه از آن به نظریه رجعت و كرّات تعبیر می كنند.
4ـ اعتقاد به بداء: در نزد شیعه، بداء آن است كه خداوند بر طبق مصالحی كه خود می داند، در امور تكوینی بر خلاف رأی قبلی خود چیزی را برای دیگران اظهار كند، در حالی كه دیگران خیال می كردند كه رأی سابق هنوز پا برجاست (خرازی، 1390: 2/197).
غلات عقیده بداء را نیز مانند موارد پیشین تحریف كرده و برای رسیدن به اهداف خود از آن سوء استفاده كردند و موجب زحمت برای شیعه شدند. فرقه نویسان اوّلین بار استفاده از بداء را به مختار نسبت داده اند و گفته اند كه وی برای توجیه شكست یاران خود از حصول بداء برای خدا استفاده كرد.كیسانیه بداء را چنین تعریف كرده اند: بداء به معنای تغییر علم خداوند و تبدل اراده او در بعضی از امور است. ایشان به این ترتیب صفت علم ازلی را از خدا نفی می كردند و به او نسبت جهل می دادند. همچنین استفادهایی این چنینی از بداء به ابو الخطاب نیز نسبت داده شده است.
در زیر به نمونه هایی از این آثار سوء اشاره شده است:
1- تأثیر غلات در تخریب وجهه ائمه (ع): امامان شیعه با استفاده از هر فرصتی انتساب غلات به خود و شیعه را رد می كردند، اما به هر حال مردم ناآگاه آن زمان به خصوص با توجه به كم بودن وسایل ارتباطی، وقتی كه می دیدند گروههای غلات با انتساب خود به ائمه(ع) عقاید و افكار خود را مطرح می كنند، طبعاً به ائمه بدبین شده، كدورتی در آنان ایجاد می شد. حال چه زمان و چگونه رد و انكار ائمه(ع) به آنان برسد و این كدورت را برطرف كند، مشخص نبود و چه بسا افرادی كه با همین كدورت از دنیا می رفتند، بدون اینكه بفهمند ائمه(ع) از اعمال و عقاید غلات به شدت بیزارند . علاوه بر مردم ناآگاه، دشمنان آگاه شیعه نیز از این فرصت به خوبی بهره برداری كرده، با مطرح كردن عقاید غلات و انتساب آن عقاید به ائمه شیعه، سعی در اجرای نقشه خود برای كریه جلوه دادن چهره ائمه شیعه داشتند. به هر حال در آن زمانها، غلات باعث شدند تا تبلیغات وسیعی بر ضد امامان شیعه به راه بیفتد و چهره پاك آنان را غبارآلود نشان دهد (صفری فروشانی، 1378: 310).
2- تأثیر غلات در آلوده كردن قیام های شیعی: در بعضی از قیام های شیعی با آنكه غلات، نقش چندانی در قیام نداشتند، اما دشمنان و مخالفان شیعه برای بدنام كردن چهره قیام، رهبران قیام را منتسب به غلو می كردند و فرقه ای به نام آنان می ساختند، چنانكه درباره قیام مختار بن ابی عبیده ثقفی چنین كردند (بغدادی، 1344، 52).
در بعضی موارد، غلات با منتسب كردن گروههای خود به رهبران مخالفان حكومت، نقش مهمی در آلوده ساختن چهره آنان ایفا كردند، چنان كه بسیاری از غلات گروههای خود را منتسب به ابوهاشم عبداله بن محمد حنفیه دانستند. بعضی از غلات در قیام هایی مانند قیام عبداله بن معاویه بن عبدالله بن جعفر بن ابیطالب داخل شده و با انجام كارهای ناشایست باعث بدنامی آن نهضت و قیام گردیدند. بعضی از غلات مانند فرقه مغیریه، ادعای طرفداری از انقلابیونی همانند محمد بن عبدالله بن الحسن را كردند و به بهانه طرفداری از او، دست به ترور كور مخالفان خود زدند. تا جایی كه منصور خلیفه عباسی، محمد بن عبداله را خناق یعنی بسیار خفه كننده می نامید و كارهایی را كه طرفداران مغیره می كردند به او نسبت می داد (صفری فروشانی، 1378: 315).
3- غلات دستاویزی برای مخالفان و دشمنان شیعه: غلات و عقاید مختلف آنان، دستاویزی برای دشمنان و مخالفان شیعه پدید آورد تا به مطرح كردن عقاید غلات و انتساب آن عقاید به شیعه، چهره شیعه را مشوه و آلوده نشان دهند و همگان را از آن منزجر و متنفر كنند. البته در این میان نیز بعضی از ناآگاهان اهل بیت سنت و مستشرقان، بدون تحقیق و تفحص درباره عقاید شیعه، اتهاماتی را كه در كتب پیشینیان آمده، طوطی وار در كتب خود تكرار كرده اند و هم اكنون نیز بازار این اتهامات از سوی وهابیون و بعضی از مستشرقان بسیار داغ است (صفری فروشانی، 1378: 316).
4- جذب شیعیان ساده دل به سوی خود:گروه های مختلف در طول دوران فعالیت خود با عنوان كردن غلو درباره ائمه (ع) توانستند بسیاری از شیعیان ساده دل را كه هنوز معارف عمیق اسلام در عمق جان های آنان رسوخ نكرده بود ، به سوی خود جذب كنند و از این راه ضربه فراوانی به نیروهای شیعه وارد سازند . این شیعیان در بسیاری از موارد، هنگامی كه در گروه هضم وارد می شدند، به صورت نیروی مخالف سرسختی در مقابل ائمه (ع) و شیعیان پاك صف آرایی می كردند و ضرباتی كه از این نیروها بر پیكر شیعه وارد می آمد، به مراتب هولناك تر از ضرباتی بود كه از دشمن متحمل می شد. چرا كه اینها دوستان دیروز بودند كه بر بسیاری از اسرار و رموز واقف شده بودند، و به خوبی نقاط ضربه پذیر شیعه را درك می كردند و بر آن نقاط ضربه های خود را فرود می آوردند. در بعضی از موارد ، افرادی كه به سمت آنان جذب می شدند، نه شیعیان ساده دل، بلكه عالم نمایان شیعه بودند كه برای كسب مال و منال و مقام به آنها روی می آوردند و در آن هنگام به صورت دشمن دانا در می آمدند.
5- حدیث سازی: یكی از بدترین جنایاتی كه گروههای مختلف غلات نسبت به شیعه روا داشتند، جریان حدیث سازی آنها بود كه می توان گفت آثار آن تاكنون نیز كاملاً زدوده نشده است و كم و بیش می توان مواردی از احادیث جعل شده به وسیله غلات را در جوامع روایی مشاهده كرد. جعل احادیث بیشتر برای اهداف سیاسی و منافع مادی صورت می گرفت (صالحی نجف آبادی، 1384: 105).
1. اشعری، علی بن اسماعیل، مقالات الاسلامین، ترجمه محسن موئدی، تهران، امیرکبیر، 1362.
2. اشعری، سعد بن عبدالله، المقالات و الفرق، ترجمه یوسف فضایی، تهران، عطائی، 1371.
3. النوبختی، حسن بن موسی، فرق الشیعه، ترجمه محمدجواد مشکور، تهران، علمی و فرهنگی، 1362.
4. بغدادی، عبدالقاهر بن طاهر، الفرق بین الفرق، به اهتمام محمدجواد مشکور، تهران، اشراقی، 1344.
5. خرازی، محسن، بدایة المعارف الإلهیة فی شرح عقائد الإمامیه، ج ۲،ترجمه کاظم میکائیل لو، قم، آیت اشراق، 1390.
6. سبحانی تبریزی، جعفر، الإلهیات علی هدی الكتاب والسنة والعقل، ج ۲، قم، مرکز العالمی للدراسات الاسلامیه، 1411ق
7. شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل و النحل، ج2، ترجمه افضل الدین صدر ترکه اصفهانی، تصحیح محمدرضا جلالی نائینی، تهران، علمی، 1321.
8. صالحی نجف آبادی، نعمت الله، غلو(درآمدی بر افكار و عقاید غالیان در دین)، كویر ، چ1، تهران،1384.
9. صفری فروشانی، نعمت الله، غالیان(كاوشی در جریان ها و برآیندها)، آستان قدس رضوی بنیاد پژوهش های اسلامی، چ1، مشهد، 1378.
10. فلوتن، فان، تاریخ شیعه و علل سقوط بنی امیه، ترجمه مرتضی هاشمی حائری، تهران، اقبال، 1325.
11. مجلسی، محمدباقر، بحارالنوار، ج 25، کتابفروشی اسلامیه، تهران، 1376.
عقاید مختص به غلات:
1ـ عقیده به الوهیت و خدایی ائمه و اشخاص دیگر: در اسلام افراد و گروه های گوناگونی به خدایی برخی از اشخاص قائل شده اند. مثلاً: عبدالله بن سبأ و طایفه زطّ به خدایی حضرت علی(ع) قائل بودند. و عدهای به خدایی منصور عباسی قائل شدند. ابوالخطاب و پس از او فرقه هایی نظیر معمرّیه، بزیعیه و ... امام صادق علیه السلام را خدا می دانستند. در زمان امام حسن عسگری (ع) هم محمد بن نصیر نمیری، ایشان را خدا و خود را پیامبر می پنداشت(النوبختی، 1362: 57و 103-102). رهبران غلات از این باور برای اثبات پیامبری و کسب مقام برای خود بهره می بردند.۲ـ عقیده به نبوت ائمه(عیله السلام)و اشخاص دیگر: همچنین مقام نبوت به برخی از افراد نسبت داده شده است. به عنوان مثال می توان به موارد ذیل اشاره كرد: 1- به مختار ثقفی و عبدالله بن معاویه نسبت داده شده است. ولی بنا بر شواهد تاریخی این امر توطئه دشمنان ایشان بوده است. 2ـ فرقه های اثنینیه، شریكیه، امریه، عینیه و میمیه معتقد بودند كه حضرت علی(ع) در نبوت با پیامبر اسلام(ع) شریك بوده است. 3- فرق غرابیه، ذبابیه، ذمیه و مخطئه نبوت را حق حضرت علی(ع) می دانستند و معتقد بودند كه جبرئیل به علت شباهت فراوان آن دو حضرت به یكدیگر، در هنگام آوردن وحی خطا كرد و وحی را به پیامبر عرضه كرد و ایشان نیز برای جلب رضایت علی(ع) دختر خود را به تزویج او در آورد. 4 در زمان امام باقر(ع) بیان بن سمعان ادعای نبوت كرد و از ایشان خواست كه به او ایمان آورد تا نجات یابد (اشعری، 1371: 37). 5- در زمان امام صادق (ع) نیز طرفداران پیامبری ائمه وجود داشتند. به طوری که امام صادق (ع)، پیامبری را از خود و دیگر امامان نفی کرده و طرفداران پیامبری آن ها را نفرین کرده است(مجلسی،1376: 25/291). غلات با مطرح کردن این عقیده در صدد فریب توده ها و رسیدن به مقام و قدرت بودند.
3ـ عقیده به حلول: مراد از حلول در بحث غلو آن است كه روح خدا یا اجزایی از آن در شخصی مانند نبی، امام یا هر شخص یا جسم دیگری حلول سریانی بكند؛ یعنی حال در جزء جزء محل داخل شده به نحوی كه با آن متحد شود. مانند: حلول روح در جسم. اعتقاد به حلول پیش از اسلام نیز در بسیاری از ادیان وجود داشته است . بارزترین نمونه قبل از اسلام در دین مسیحیت بوده است. مسیحیان قائل به حلول روح خدا در حضرت عیسی(ع) بوده اند. در اسلام اولین بار این اعتقاد به عبدالله بن سبأ نسبت داده شده است كه او قائل به حلول جزء الهی در حضرت علی(ع) بوده است (السیاده العربیه، بیتا: 80). پس از وی به افراد و گروه هایی نظیر عبدالله بن معاویه، بیان بن سمعان، محمد بن نصیر نمیری و برخی از صوفیه و فرق كیسانیه، حربیه، خطابیه، بشیریه، شریعیه، شلمغانیه و ... نسبت داده شده است كه برخی از ایشان به حلول روح خدایی در برخی از ائمه(ع) و برخی به حلول جزء الهی در خود یا رهبران خود قائل بوده اند.
4- اعتقاد به تناسخ: تناسخ از ماده نسخ است.نسخ در اصطلاح ملل و نحل، علم كلام و فلسفه عبارت است از انتقال روح از بدنی به بدن دیگر در همین جهان (شهرستانی، 1321: 2/55).
در كتب ملل و نحل این اعتقاد به عبدالله بن سبأ و عبد الله بن معاویه نسبت داده شده است. همچنین اكثر فرقی كه قائل به حلول بوده اند به تناسخ نیز معتقد بوده اند. زیرا پس از قول به حلول روح خدا در برخی از افراد برای اینكه بتوانند انتقال این روح از آن افراد به افراد بعدی را توجیه كنند باید قائل به تناسخ می شدند. آنها برای توجیه اعتقاد به تناسخ به برخی آیات تمسك می كردند. برای نمونه به یك آیه اشاره می شود: آیه 38 سوره انعام می فرماید: و ما من دابه فی الارض و لاطائر یطیر بجناحیه الا امم امثالكم. غلات این آیه را چنین توجیه می كردند كه آنها هم مانند شما انسان بوده اند كه الان به واسطه گناهان به این شكل در آمده اند.
5ـ عقیده به تشبیه: تشبیه در اصطلاح علم كلام آن است كه خدا را به انسان یا موجودات محسوس دیگر مانند كنند. فرقه نویسان اولین بار تشبیه را به فرقه مغیریه پیروان مغیره بن سعید نسبت می دهند (اشعری، 1371: 6). برخی از اعتقادات منسوب به ایشان چنین است: خداوند مردی است از نور كه بر سرش تاجی است و اعضایی مانند مرد دارد.... حروف ابجد با اعضای او مطابقت دارد. مثلاً پاهای او مانند الف است، و... همچنین در باره فرقه بیانیه گفته اند: خداوند جسم دارد و همه قسمت های او غیر از صورتش نابود خواهد شد.
عقاید مشترك بین غلات و شیعه:
1ـ عقیده وصایت و جانشینی حضرت علی(علیه السلام): از نظر كلامی، فرق غیر شیعه معتقدند كه پیامبر اسلام(ص)در طول حیات خود نسبت به مسأله امام و جانشین بعد از خود بی توجه بود و كسی را به عنوان جانشین خود انتخاب نكرد بلكه این امر را به عهده امت اسلامی واگذاشت تا خود هر كه را صلاح بدانند، برگزینند. اما شیعه براین اعتقاد است كه حضرت پیامبر اكرم(ص) از همان ابتدای رسالت نسبت به مسأله خلافت و جانشینی خود حساس بود و درهمان سالهای آغازین رسالت، حضرت علی(ع) را به عنوان وزیر و وصی خود برگزید و در طول عمر مبارك خود بارها به این مسأله تصریح فرمود.بسیاری از بزرگان متكلم و مورخ غیر شیعه آیات و روایات متعدد و معتبری را نقل كرده اند كه بر جانشینی حضرت علی(ع) دلالت دارند. به عنوان مثال می توان به آیات زیر اشاره كرد: آیه ولایت 2. آیه تطهیر 3. حدیث یوم الدار 4. حدیث منزلت 5. حدیث غدیر 6.حدیث ثقلین. مخالفان شیعه كه می دیدند شیعه با دلایل انكار ناپذیری مسأله وصایت و خلافت حضرت علی(ع) را اثبات می كند و آنها از راه بحث و استدلال توان مقاومت در برابر شیعه را ندارند، از راه هوچیگری وارد شدند و سعی كردند تا مسأله وصایت را لوث كنند. لذا شخصیتی خیالی به نام عبدالله بن سبأ را اختراع كردند و نظریه وصایت را به او نسبت دادند.
2 اعتقاد به مهدویت: مهدویت در شیعه: اعتقاد به مهدی، یعنی اعتقاد به ظهور شخصی با نام یا عنوان مهدی كه زمین را پس از آن كه پر از ظلم و جور شد، پر از عدل و داد می كند. ریشه این اعتقاد در اسلام از احادیث منقول از پیامبر اكرم(ص) گرفته شده كه دربسیاری از كتب حدیث اهل سنت نیز نقل شده است. خلاصه نظرات شیعه در باره مهدویت چنین است: 1. مهدی(عج) شخصی از آل محمد(ص) است نه از غیر خاندان ایشان. 2. مهدی(عج) از فرزندان امام حسین(ع) است نه از فرزندان امام حسن(ع). 3. مهدی(عج) در رتبه نهمین نسل امام حسین است نه رتبه سوم یعنی امام صادق(ع) و نه رتبه چهارم یعنی امام كاظم(ع). 4. مهدی(عج) فرزند امام حسن عسكری(ع) است كه در شب نیمه شعبان سال 255 ه ق به دنیا آمد و در آخر الزمان ظهور خواهد كرد. اما اكثر اهل سنت معتقدند كه مهدی هنوز به دنیا نیامده است.
برای اولین بار استفاده از عنوان مهدی موعود را به مختار بن ابی عبیده ثقفی نسبت داده اند كه وی برای پیشبرد نهضت خود مهدویت محمدبن حنفیه را مطرح كرد. اما این امر اتهامی بیش نیست. پس از مختار برخی از فرق غالی برای رسیدن به اهداف خود مسأله مهدویت را مطرح كردند. برای نمونه به برخی از آنها اشاره می شود.
1.فرقه كربیه، پیروان ابن كرب، معتقد بودند علی (ع) بر محمدبن حنفیه نام مهدی گذاشت، وی نمرده است بلكه غایب شده است و به زودی رجعت كرده مالك زمین خواهد شد (النوبختی، 1362: 44). 2. فرقه هاشمیه و بیانیه، پیروان بیان بن سمعان قائل به مهدویت عبدالله پسر محمد بن حنفیه معروف به ابوهاشم، بودند (النوبختی، 1362: 48). 3. فرقه جناحیه، پیروان عبدالله بن معاویه بن عبدالله بن جعفر بن ابی طالب، مهدویت را به ایشان نسبت دادند. 4. فرقه مغیریه، پیروان مغیره بن سعید، مدعی بودند كه محمد بن عبدالله بن حسن بن حسن بن علی بن ابی طالب مهدی موعود است (اشعری، 1362: 21). 5. برخی از غلات عباسیه پس از قتل ابو مسلم خراسانی مرگ او را باور نكردند و مدعی شدند كه او مهدی موعود است و باز خواهد گشت (فلوتن،1325: 162). 6. در زمان امام صادق(ع) گروهی مدعی مهدویت اسماعیل، فرزند آن امام، شدند و مرگ او را باور نكردند. 7. فرقه بشیریه ، پیروان محمد بن بشیر كوفی ، ادعای مهدویت امام موسی كاظم(ع) را داشتند و در زمان غیبت ایشان معتقد به جانشینی محمد بن بشیر بودند (النوبختی، 1362: 93).
3ـ اعتقاد به رجعت: رجعت در لغت به معنای بازگشت است و در اصطلاح روایات شیعه و كلام آنها عبارت است از بازگشت عده ای خاص از مردگان به این دنیا بعد از انقلاب حضرت مهدی (عج) و قبل از روز قیامت(سبحانی، 1411ق: 2/287). رجعت از فروع اعتقاد به مهدویت است و مختص به شیعه است. صدها روایت صحیح از ائمه علیهم السلام وارد شده است كه به تواتر معنوی اصل وقوع رجعت را اثبات می كنند.
با بررسی عقاید غلات در باب رجعت چنین به دست می آید كه فرق مختلف غلات، رجعت را در دو معنای كاملاً متفاوت با هم به كار می بردند: 1ـ معنای اول رجعت، شبیه رجعتی است كه شیعه قائل است، یعنی رجعت و بازگشت پس از مرگ را در باره بزرگانی كه آن فرقه ها خود را به آنها منسوب كردند، به كار می بردند (اشعری، 1362: 14). مثلاً برای اولین بار گروههایی از كیسانیه این معنا را در باره محمد بن حنفیه به كار بردند. همچنین به برخی از غلات كیسانیه نسبت داده شده است كه قائل به رجعت همه پیامبران و پیامبر اسلام(ص) و حضرت علی(ع) بودند. فرقه های كربیه، صائدیه و بیانیه نیز معتقد بودند كه رهبرانشان به همراه یاران خویش دوباره به دنیا باز خواهند گشت. 2ـ رجعت به معنای دوم در نزد غلات، در حقیقت بخشی از نظریه تناسخ بود. یعنی هنگامی كه روح پس از مردن بدنی به بدن دیگر می رود، این همان رجعت است كه از آن به نظریه رجعت و كرّات تعبیر می كنند.
4ـ اعتقاد به بداء: در نزد شیعه، بداء آن است كه خداوند بر طبق مصالحی كه خود می داند، در امور تكوینی بر خلاف رأی قبلی خود چیزی را برای دیگران اظهار كند، در حالی كه دیگران خیال می كردند كه رأی سابق هنوز پا برجاست (خرازی، 1390: 2/197).
غلات عقیده بداء را نیز مانند موارد پیشین تحریف كرده و برای رسیدن به اهداف خود از آن سوء استفاده كردند و موجب زحمت برای شیعه شدند. فرقه نویسان اوّلین بار استفاده از بداء را به مختار نسبت داده اند و گفته اند كه وی برای توجیه شكست یاران خود از حصول بداء برای خدا استفاده كرد.كیسانیه بداء را چنین تعریف كرده اند: بداء به معنای تغییر علم خداوند و تبدل اراده او در بعضی از امور است. ایشان به این ترتیب صفت علم ازلی را از خدا نفی می كردند و به او نسبت جهل می دادند. همچنین استفادهایی این چنینی از بداء به ابو الخطاب نیز نسبت داده شده است.
تأثیرات غلات بر تاریخ شیعه
ائمه (ع) تمام توان و تلاش خود را در راه نابودی غلات مصروف داشتند و نهایت سعی خود را برای مختلط نشدن شیعیان با آنان و نیز عدم سرایت و رواج افكار و عقاید آنان در میان شیعیان به كار گرفتند. این سعی و تلاش به خوبی آثار خود را نمایان كرد. چنانكه هنوز قرن چهارم به پایان نرسیده بود كه تمام آثار فیزیكی غلات كه در قرون دوم و سوم و اوایل قرن چهارم جامعه اسلامی را عرصه تاخت و تاز خود و رواج افكار باطلشان قرار داده بودند، از بین رفت. اما در این میان نمی توان آثار غیر مستقیم معنوی و غیر فیزیكی غلات در تاریخ و افكار و عقاید و علوم شیعی را نادیده گرفت.در زیر به نمونه هایی از این آثار سوء اشاره شده است:
1- تأثیر غلات در تخریب وجهه ائمه (ع): امامان شیعه با استفاده از هر فرصتی انتساب غلات به خود و شیعه را رد می كردند، اما به هر حال مردم ناآگاه آن زمان به خصوص با توجه به كم بودن وسایل ارتباطی، وقتی كه می دیدند گروههای غلات با انتساب خود به ائمه(ع) عقاید و افكار خود را مطرح می كنند، طبعاً به ائمه بدبین شده، كدورتی در آنان ایجاد می شد. حال چه زمان و چگونه رد و انكار ائمه(ع) به آنان برسد و این كدورت را برطرف كند، مشخص نبود و چه بسا افرادی كه با همین كدورت از دنیا می رفتند، بدون اینكه بفهمند ائمه(ع) از اعمال و عقاید غلات به شدت بیزارند . علاوه بر مردم ناآگاه، دشمنان آگاه شیعه نیز از این فرصت به خوبی بهره برداری كرده، با مطرح كردن عقاید غلات و انتساب آن عقاید به ائمه شیعه، سعی در اجرای نقشه خود برای كریه جلوه دادن چهره ائمه شیعه داشتند. به هر حال در آن زمانها، غلات باعث شدند تا تبلیغات وسیعی بر ضد امامان شیعه به راه بیفتد و چهره پاك آنان را غبارآلود نشان دهد (صفری فروشانی، 1378: 310).
2- تأثیر غلات در آلوده كردن قیام های شیعی: در بعضی از قیام های شیعی با آنكه غلات، نقش چندانی در قیام نداشتند، اما دشمنان و مخالفان شیعه برای بدنام كردن چهره قیام، رهبران قیام را منتسب به غلو می كردند و فرقه ای به نام آنان می ساختند، چنانكه درباره قیام مختار بن ابی عبیده ثقفی چنین كردند (بغدادی، 1344، 52).
در بعضی موارد، غلات با منتسب كردن گروههای خود به رهبران مخالفان حكومت، نقش مهمی در آلوده ساختن چهره آنان ایفا كردند، چنان كه بسیاری از غلات گروههای خود را منتسب به ابوهاشم عبداله بن محمد حنفیه دانستند. بعضی از غلات در قیام هایی مانند قیام عبداله بن معاویه بن عبدالله بن جعفر بن ابیطالب داخل شده و با انجام كارهای ناشایست باعث بدنامی آن نهضت و قیام گردیدند. بعضی از غلات مانند فرقه مغیریه، ادعای طرفداری از انقلابیونی همانند محمد بن عبدالله بن الحسن را كردند و به بهانه طرفداری از او، دست به ترور كور مخالفان خود زدند. تا جایی كه منصور خلیفه عباسی، محمد بن عبداله را خناق یعنی بسیار خفه كننده می نامید و كارهایی را كه طرفداران مغیره می كردند به او نسبت می داد (صفری فروشانی، 1378: 315).
3- غلات دستاویزی برای مخالفان و دشمنان شیعه: غلات و عقاید مختلف آنان، دستاویزی برای دشمنان و مخالفان شیعه پدید آورد تا به مطرح كردن عقاید غلات و انتساب آن عقاید به شیعه، چهره شیعه را مشوه و آلوده نشان دهند و همگان را از آن منزجر و متنفر كنند. البته در این میان نیز بعضی از ناآگاهان اهل بیت سنت و مستشرقان، بدون تحقیق و تفحص درباره عقاید شیعه، اتهاماتی را كه در كتب پیشینیان آمده، طوطی وار در كتب خود تكرار كرده اند و هم اكنون نیز بازار این اتهامات از سوی وهابیون و بعضی از مستشرقان بسیار داغ است (صفری فروشانی، 1378: 316).
4- جذب شیعیان ساده دل به سوی خود:گروه های مختلف در طول دوران فعالیت خود با عنوان كردن غلو درباره ائمه (ع) توانستند بسیاری از شیعیان ساده دل را كه هنوز معارف عمیق اسلام در عمق جان های آنان رسوخ نكرده بود ، به سوی خود جذب كنند و از این راه ضربه فراوانی به نیروهای شیعه وارد سازند . این شیعیان در بسیاری از موارد، هنگامی كه در گروه هضم وارد می شدند، به صورت نیروی مخالف سرسختی در مقابل ائمه (ع) و شیعیان پاك صف آرایی می كردند و ضرباتی كه از این نیروها بر پیكر شیعه وارد می آمد، به مراتب هولناك تر از ضرباتی بود كه از دشمن متحمل می شد. چرا كه اینها دوستان دیروز بودند كه بر بسیاری از اسرار و رموز واقف شده بودند، و به خوبی نقاط ضربه پذیر شیعه را درك می كردند و بر آن نقاط ضربه های خود را فرود می آوردند. در بعضی از موارد ، افرادی كه به سمت آنان جذب می شدند، نه شیعیان ساده دل، بلكه عالم نمایان شیعه بودند كه برای كسب مال و منال و مقام به آنها روی می آوردند و در آن هنگام به صورت دشمن دانا در می آمدند.
5- حدیث سازی: یكی از بدترین جنایاتی كه گروههای مختلف غلات نسبت به شیعه روا داشتند، جریان حدیث سازی آنها بود كه می توان گفت آثار آن تاكنون نیز كاملاً زدوده نشده است و كم و بیش می توان مواردی از احادیث جعل شده به وسیله غلات را در جوامع روایی مشاهده كرد. جعل احادیث بیشتر برای اهداف سیاسی و منافع مادی صورت می گرفت (صالحی نجف آبادی، 1384: 105).
منابع و مآخذ:
1. اشعری، علی بن اسماعیل، مقالات الاسلامین، ترجمه محسن موئدی، تهران، امیرکبیر، 1362.
2. اشعری، سعد بن عبدالله، المقالات و الفرق، ترجمه یوسف فضایی، تهران، عطائی، 1371.
3. النوبختی، حسن بن موسی، فرق الشیعه، ترجمه محمدجواد مشکور، تهران، علمی و فرهنگی، 1362.
4. بغدادی، عبدالقاهر بن طاهر، الفرق بین الفرق، به اهتمام محمدجواد مشکور، تهران، اشراقی، 1344.
5. خرازی، محسن، بدایة المعارف الإلهیة فی شرح عقائد الإمامیه، ج ۲،ترجمه کاظم میکائیل لو، قم، آیت اشراق، 1390.
6. سبحانی تبریزی، جعفر، الإلهیات علی هدی الكتاب والسنة والعقل، ج ۲، قم، مرکز العالمی للدراسات الاسلامیه، 1411ق
7. شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل و النحل، ج2، ترجمه افضل الدین صدر ترکه اصفهانی، تصحیح محمدرضا جلالی نائینی، تهران، علمی، 1321.
8. صالحی نجف آبادی، نعمت الله، غلو(درآمدی بر افكار و عقاید غالیان در دین)، كویر ، چ1، تهران،1384.
9. صفری فروشانی، نعمت الله، غالیان(كاوشی در جریان ها و برآیندها)، آستان قدس رضوی بنیاد پژوهش های اسلامی، چ1، مشهد، 1378.
10. فلوتن، فان، تاریخ شیعه و علل سقوط بنی امیه، ترجمه مرتضی هاشمی حائری، تهران، اقبال، 1325.
11. مجلسی، محمدباقر، بحارالنوار، ج 25، کتابفروشی اسلامیه، تهران، 1376.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}